مادر دانش آموزي مي گويد : زماني كه ما تحصيل مي كرديم معلم عضوي از خانواده بود ، درست مثل پدر يا مادر و دانش آموزان با اعتمادي كه وي داشتند تمام مسايل و مشكلاتشان را مطرح مي كردند ، اما حالا ارتباط جور ديگري است ، حالا دختر من معلمش را قبول ندارد و فكر مي كند هر چه كه او بگويد درست نيست.
مريم كارآمد مي افزايد : نمي دانم چرا ارتباط قشنگ معلم و شاگردي آن زمان ، امروزه اينقدر كم رنگ شده است ، من يادم مي آيد روزي كه يكي از معلمانمان به دليل مشكلات خانوادگي مجبور بود نيمه هاي سال كلاس را ترك كند بچه ها تا مدت ها ناراحت بودند و حتي تا سال هاي بعد نيز با آن معلم ارتباط داشتند اما امروز اگر معلمي به هر دليلي نتواند در كلاس درس حاضر شود نه تنها دانش آموزان نگران نمي شوند كه چه بسا خوشحال نيز مي شوند.
مشكلات معيشتي معلمان مجالي براي محبت نمي دهد
اما مادر دانش آموزي به خبرنگار اجتماعي خبرگزاري مهر مي گويد : معلم ها مثل قديم ديگر براي دانش آموزان فرصت نمي گذارند ، آنها آنقدر درگير مسايل و مشكلات خود هستند كه به جز ياددهي دست و پا شكسته مفاهيم كتاب هاي درسي هيچ اقدامي براي دانش آموزان انجام نمي دهند.
پوران ملكي مي افزايد : وقتي كه ما تحصيل مي كرديم معلم مشاوري بود كه بدون كمترين نگراني از لو رفتن و برملا شدن مشكلمان ، مشكلات را با او در ميان مي گذاشتيم و منتظر راه حل بوديم ، اما حالا...
پدر دانش آموزي مي گويد : معلمان نه تنها درگير مسايل و مشكلات معيشتي خود هستند چه بسا بسياري از آنها حتي چگونگي برقراري ارتباط با دانش آموزان را نمي دانند.
علي فرصت با اشاره به اينكه معلمان روش هاي برقراري ارتباط با دانش آموزان را نياموخته اند ، مي افزايد : معلمان بيشتر مفاهيم درسي را آموزش مي دهند ، حتي اگر بتوانند با دانش آموزي ارتباط صميمانه برقرار كنند و متوجه مشكلات زندگي آنها شوند باز هم نمي توانند اقدام جدي انجام دهند، چرا كه نياموخته اند كه چگونه ارتباط برقرار كنند و در شرايط بحراني مشاور خوبي باشند ، به همين دليل گاهي در اولين ارتباط با دانش آموزان به گونه اي برخورد مي كنند كه حتي كمترين ارتباط را نيز قطع مي كنند.
مادر دانش آموزي مي گويد : به جز روابط اجتماعي و ارتباط صميمانه اي كه در روزهاي تحصيل از مربيانم آموختم هيچ كدام از مفاهيم درسي به كارم نيامد.
حميده نجف زاده اردستاني مي افزايد : در روزهاي تحصيلم اگر مشكلي پيش مي آمد اولين كسي كه بعد از خانواده به سراغش مي رفتيم مربي تربيتي مدرسه بود ، مربي تربيتي مدرسه چون هم با روحيات دانش آموزان آشنا و هم همكار ساير معلمان مدرسه بود مي توانست در بسياري از موارد كه مشكلي بين معلم و دانش آموز به وجود مي آمد رابط خوبي باشد و مشكل را حل كند.
وي ادامه مي دهد : ولي اين روال در حال حاضر در مدارس وجود ندارد ، آن زمان ما درس هاي آموزشي و تئوري را از معلمان و درس هاي اخلاقي و روابط اجتماعي را از مربي تربيتي مدرسه مي آموختيم ، ولي حالا هر وقت دخترم با مشكلي در مدرسه مواجه مي شود و من پيشنهاد مي كنم به مربي تربيتي مدرسه بگويد ، طوري از مربي تربيتي اش حرف مي زند كه انگار خود او مسبب بسياري از مشكلات است.
حريم و حرمت معلم و دانش آموز از بين رفته است
يك معلم در گفتگو با خبرنگار اجتماعي خبرگزاري مهر مي گويد : مدتهاست كه حريم و حرمت بين معلم و شاگردي در مدارس از بين رفته است ، در روزهايي كه ما تحصيل مي كرديم ، رعايت ادب و حفظ حرمت كلاس و معلم ارزشي بالاتر از نمرات درسي داشت.
سودابه رمضان زاده ادامه مي دهد : اما در حال حاضر رعايت اصول اوليه ادب اجتماعي در مدارس جايگاهي ندارد و دانش آموزان نگاهي ابزاري به معلمان دارند ، به نظر آنها معلمان افرادي هستند كه پول مي گيرند تا مطالب كتاب را به آنها ياد بدهند و وظيفه دارند در هر شرايطي تمام مفاهيم درسي را به دانش آموز بياموزند.
وي با تاكيد بر اين كه در نظام آموزشي فعلي كشور جايگاه معلم مشخص نيست ، مي گويد : وقتي معلمي روي اولين اصل تربيت كه همان احترام گذاشتن به بزرگتر است كمي تاكيد مي كند حتي از طرف كادر دفتري مدرسه زير سوال مي رود و اتهاماتي همچون خودخواهي و خودبزرگ بيني و ... را بايد تحمل كند ، چگونه مي توان انتظار داشت كه وي بتواند مفاهيم تربيتي را به دانش آموزان منتقل كند.
اين معلم مقطع متوسطه با تاكيد بر اينكه رعايت آداب اجتماعي و احترام به بزرگتر يكي از مهم ترين عوامل افزايش علاقه بين معلم و شاگرد است ، مي افزايد : وقتي دانش آموز در كلاس درس احترام گذاشتن و سلام كردن به معلم را بلد نيست ، چطور مي توان از او انتظار داشت كه پس از فارغ التحصيلي بتواند ارتباط مناسب و محترمانه اي با افراد جامعه برقرار كند ، چنين دانش آموزي همانطور كه طلبكارانه با معلم خود برخورد مي كند ، در جامعه نيز تمام افراد اطرافش را موظف مي بيند كه به او توجه خاصي داشته باشند و مطابق خواسته و ميل او عمل كنند و به همين دليل است كه اكثر فارغ التحصيلان مدارس افراد متوقع و پرخاشگري هستند.
يك دانش آموز به خبرنگار اجتماعي خبرگزاري مهر مي گويد : معلم ها ديگر مثل سابق نيستند ، انگار دانش آموزان موجوداتي هستند كه فقط براي انتقام گرفتن به كلاس درس آنها آمده اند.
حميد صابرشكار مي افزايد : به نظر من هر معلمي خودش حريم و حرمتش را معين مي كند و خود اوست كه به دانش آموزان ياد مي دهد كه چگونه با وي برخورد كنند.
وي ادامه مي دهد : وقتي بين دانش آموز و معلمي در كلاس ، درگيري به وجود مي آيد تمام دانش آموزان آن كلاس مجبورند تاوان اين درگيري را بپردازند ، يا دانش آموزاني كه در كلاس درس با حرف هاي بي ربط جو كلاس را به هم مي زنند رشته فكر دانش آموزان ديگر را هم پاره مي كنند و ما در بسياري از موارد شاهد هستيم كه معلمان از ترس درگيري به اين دانش آموزان چيزي نمي گويند ، در حاليكه در بسياري از موارد با چند تذكر جدي مشكل كلاس برطرف مي شود و دانش آموز ياد مي گيرد كه بايد ضمن برهم نزدن نظم كلاس احترام معلم را نيز حفظ كند.
وي ادامه مي دهد : مشكلات تربيتي فقط مختص دانش آموزان نيست ، چرا كه بسياري از معلمان نيز با ابتدايي ترين اصول تربيت آشنا نيستند و گاهي با كوچكترين برخورد كه شايد با كمي توضيح سوء تفاهم به وجود آمده از بين خواهد رفت ، دانش آموزان شاهد رفتارهايي دور از نزاكت و حرفهايي دور از ادب هستيم ، وقتي معلمي حرف هاي زشت و ناپسند بزند چطور مي توان توقع داشت كه دانش آموزان ادب را نسبت به وي رعايت كرده و به او احترام بگذارند.
دانش آموز ديگري مي گويد : در بسياري از موارد معلمان مسايل و مشكلات خانوادگي خود را به كلاس درس مي كشانند ، ضمن اينكه حجم درس ها به قدري زياد است كه مجالي براي گفت و شنودهاي پر محبت در كلاس درس نمي گذارد.
هادي مدبر مي افزايد : فرصت محدود كلاس درس فقط مجالي براي آموزش مفاهيم كتاب هاي درسي است و چه بسا در ساعات محدود كلاس حتي به صفحات كتاب هاي درسي نيز به پايان نمي رسد چه برسد به اينكه معلم در اين فرصت محدود بتواند جوي عاطفي و دوستانه برقرار كند و به مسايل و مشكلات دانش آموزان نيز برسد.
يادگيري در فضاي صميمي راحت تر صورت مي پذيرد
يك كارشناس تعليم و تربيت با تاكيد بر اينكه در فضاي صميمي و با محبت بسيار راحت تر از محيط هاي پر استرس مي توان مفاهيم آموزشي را منتقل كرد ، مي گويد : نظام آموزشي ، خصوصا نحوه ارزشيابي تحصيلي براي دانش آموزان بسيار استرس زاست به طوريكه در بسياري از مواقع نحوه برگزاري آزمون ها سبب ايجاد مسايل و مشكلات روحي فراواني براي دانش آموزان مي شود.
دكتر محمد رمضان زاده مي افزايد : معلمان ضمن اينكه اهرم هاي قدرتمندي هستند كه مي توانند به راحتي از استرس ناشي از نظام آموزشي بكاهند و مشكلات روحي دانش آموزان را به حداقل برسانند در عين حال مي توانند خود سبب ايجاد استرس ها و مشكلات روحي فراواني براي دانش آموزان شوند.
وي با تاكيد بر اينكه بيش از 30 درصد از فرار و ترك تحصيل دانش آموزان ناشي از حضور معلمان بي تجربه در كلاس هاي درس است ، مي گويد : معلم مي تواند با آرامشي كه در كلاس درس ايجاد مي كند سبب ايجاد انگيزه يادگيري در دانش آموزان شود و آنها را به سوي آينده اي روشن سوق دهد.
سال هاست كه ارتباط صميمي بين معلم و دانش آموز كم رنگ و كم رنگ تر مي شود و براي اين كم محبتي بهانه هايي همچون مشكلات معيشتي معلمان، بي ادبي دانش آموزان ، عدم رسيدگي خانواده ها به فرزندانشان ، خستگي معلم به دليل شغل دوم و سوم ، تراكم بالاي دانش آموزي در كلاس هاي درس و ... وجود دارد ، اما به راستي چرا رشته هاي محبت بين معلم و دانش آموز اينقدر سست و بي اعتبارشده است؟
نظر شما